بُرشی از کتاب "اعزامی از شهرری"| آنچه از کودکیام به یاد دارم
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران؛ «محمود روشن ماسوله» یکی از جانبازان شهرستان ری است، که خاطرات روزهای دفاع مقدس خود را در کتابی به نام «اعزامی از شهرری» منتشر کرده است. این کتاب از سوی انتشارات سوره مهر در سال 1398 با شمارگان 1250 نسخه و در 554 صفحه به نگارش درآمده و با قیمت 70000 تومان روانه بازار کتاب شده است.
برشی از متن کتاب
آنچه از کودکی ام به یاد دارم در دهمین روز از دهمین ماه سال ۱۳۴۵ در تهران و در خانواده ای معمولی به دنیا آمدم، نام پدرم يوسف و نام مادرم زهراست. سومین فرزند خانواده از شش فرزندم؛ پنج برادر و یک خواهر بعد از احمد و سهیلا و قبل از قاسم و داود و مسعود. شغل پدرم رانندگی بود. او کارمند یک شرکت تأسیسات ساختمان وابسته به وزارت آبادانی و مسکن آن زمان بود. یک تاکسی هم داشته که اوایل خودش بعدازظهرها که از سر کار برمی گشت با آن کار می کرد، ولی بعدا در اختیار راننده قرار داد تا با تاکسی کار کند و پدرم به او درصدی از کارکرد میداد. مدتی هم پسرخاله ام ، محمد، با تاکسی پدر کار می کرد، مادرم هم خانه دار بود.
با اینکه در تهران متولد و بزرگ شده ام، اما همان گونه که از پسوند نام خانوادگی ام پیداست اصالت خانوادگی من، هم از پدر و هم از مادر، به استان گیلان و روستای قدیمی ماسوله برمی گردد.
نام پدربزرگ پدریام عزیزالله روشن ماسوله و نام مادربزرگ پدری ام نساء آهنی ماسوله بود، آنها ساکن ماسوله بودند, عزیزالله خیلی زود فوت کرد؛ وقتی پدرم نوجوان و مجرد بود. من پدربزرگ را نديدم، ولی از مادربزرگ پدریام، وقتی کودک و نوجوان بودم، خاطرات زیادی دارم که در قسمت های بعادی کتاب از او بیشتر می گویم.
بزرگترها از زبان مادر بزرگ نساء نقل میکردند؛ که وقتی کم سن و سال بود میرزا کوچک خان جنگلی را در ماسوله ديده بود که با یارانش و با اسب به ماسوله آمده بود و وقتی بچه ها و در بینشان مادربزرگم را دیده بود که دورش جمع شده اند به هر کدام از آنها سکهای داده بود.
نام پدربزرگ مادریام بهلول نوروززاده ماسوله و نام مادر بزرگ مادریام عنده ماجان ملکی بود. درباره پدربزرگ مادری ام از قدیمی های اقوام شنیدم که از روستای «سوربا در آببرطارم» در استان زنجان به ماسوله مهاجرت کرد و در ماسوله با مادر بزرگم ازدواج کرد و همان جا ساکن شدند.
البته پدربزرگ مادریام، بهلول، به اتفاق برادرش، حسینعلی، مجددا قصد مهاجرت از ماسوله کوهستانی می کند و پدربزرگ از ماسوله به روستای دیگری در همان اطراف و در مسیر فومن به قلعه رودخان به نام گِشت عزیمت و در همانجا سکونت کرد. حسینعلی هم به استان مازندران رفت و در روستایی در اطراف نوشهر به نام علی آباد عسگرخان اقامت کرد، تاریخ این مهاجرتها تقریبا به سال ۱۳۲۹ بر میگردد.